آفتاب

 

و این منم

زنی تنها

 در آستانه فصلی سرد

در ابتدای درک هستی آلوده زمین

و یاس ساده و غمناک آسمان

 و ناتوانی این دست های سیمانی

 

زمان گذشت

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

چهار بار نواخت

امروز روز اول دیماه است

من راز فصل ها را می دانم و حرف لحظه ها را می فهمم

نجات دهنده در گور خفته است

 و خاک

خاک پذیرنده

اشارتیست به آرامش

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

...

 

من سردم است

من سردم است و انگار هیچ وقت گرم نخواهم شد

...

همیشه پیش از آن که فکر کنی اتفاق می افتد

باید برای روزنامه تسلیتی...

 

گودو

 

 

دست نزن!سئوال نکن! حرف نزن! پیشم بمون!

 

 

مرسی نامه

 

بدین وسیله از تبریکات صمیمانه اهیات زیر تشکر به عمل می آورم:

1-هیئت جوانان ناهنجار محله

2- هیئت جوانان بیمار محله

3-هیئت جوانان گیر بده محله

4-هیئت جوانان چاق محله(2بار)

5- هیئت جوانان  اطلاعاتی محله

6-هیئت جوانان تخس محله

همچنین مکان را مناسب می بینم که مراتب امتنان خود را خدمت سکینه خانوم جون روزه!خون محل اعلام دارم، بدین گونه:خانوم مجلسی متشکرم!

و همچنین اسپیشال تنکس دارم از خانم ها ل.پ و م.م به دلایلی که می دانند!

دوستان صمیمانه مرسی!

 

پس از نگارش:این نامه پس از خوانده شدن خود به خود منهدم می شود!

 

شاگردانه

 بت چین ی

سلام استاد!

تعجب می کنید که نامه برایتان می نویسم، آن هم در حالی که  درس سه واحدی با شما پاس می کنم؟حق دارید!اما همه چیز را که نمی شود رو در رو گفت.آن هم با شما که اصلا آدم راحتی برای حرف دل نیستید. ببخشید که رک صحبت می کنم(خیلی ها گفته اند به من)اما چه کنم؟ اصلا نامه می نویسم که رک حرف هایم را به شما بزنم.حتما می پرسید چرا من؟ یا شاید فکر کنید نامه ی سر گشاده است. اما نه! سر این نامه تنگ تنگ است مثل دل من.خب بالاخره هرکسی گوش شنوا می خواهد اما من گوش های معدود شنوای اطرافم را انقدر دوست دارم که  تصمیم بگیرم خیلی چیزها را نگویم بهشان،انقدر غرنزنم و منتظر راه حل نمانم. آن هم من که همیشه می گویم هیچ کس  به آدم کمک نمی کند الا خودش که شاید حرفم تلمیح داشته باشد به آن مثل بلند پایه که: کس نخارد پشت من...

 

ادامه نوشته